عشقـ/مـافیایی
پارت شونزدهم
جیمین:چرا نصفه خوردی
ا.ت:گشنمه ام نی
جیمین:...
ا.ت:رفتم بالا تو اتاقم
پریدم رو تختم و به اتفاقای امروز فک کردم
چقدر کسل کننده بود
برگشتم صورت گرمم و روی بالشت سرد شده گذاشتم و چشمام گرم شد و خوابم برد
با حسه اینکه نمیتونم بچرخم از خواب بیدار شدم دیدم جیمین از پشت محکم بغلم کرده و خوابه
دستاش و باز کردم رفتم پایین
شاید بهتر باشه بهش یه فرصت بدم...یا یکم باهاش خوش برخورد باشم...؟!
اجوما: ...تو فکری؟
ا.ت:عاامممم...هیچی:)
اجوما:باشه ولی مشاوره خواستی بهم بگو:)))
ا.ت:مرسی...راستی چیپس داریم؟~_~
اجوما:یه فیلم طنز انتخاب کن تا من بیام...^_^
بدون جوابی پریدم رو مبل همزمان کنترلم پرید هوا
گرفتمش تلوزیونو روشن کردم و یه فیلمی که به نظر جالب میومد باز کردم
تیتراژش وقتی تموم شد اجوما با یه کاسه پره خوراکی اومد
داخلش بیوگلز چیپس نمکی و کچاپ با چیپلت بود
از ذوق زیاد بغلش کردم...!
بعد باهم شروع به دیدن و خوردن کردیم
فیلم قشنگی بود و هن عاشقانه بود هم طنر هم تخیلی:)
وسطای فیلم بود که یه بوی دودی میومد سرمو برگردوندم دیدم جیمین بالا سرم داره سیگار میکشه
یه تای ابرومو بالا دادمو نگاش کردم
سرش و آورد پایین و زل زد تو چشمام و سوالی نگام کرد...؟!
سیگار و از دستش کشیدم ک یهو ته مونده ی سیگار ریخت پشت دستم
آخم هوا رفت
جیمین خیلی هول شده بود
اجوما سرشو برگردوند سیگار و ازم گرفت انداخت رو میز دستمو گرفت و منو کشوند سمته آشپز خونه...!
دستمو برد زیره اب سرد
دستمو خشک کردم اجوما رفت بیرون منم برگشتم دیدم جیمین پشتمه...!
جیمین:چرا نصفه خوردی
ا.ت:گشنمه ام نی
جیمین:...
ا.ت:رفتم بالا تو اتاقم
پریدم رو تختم و به اتفاقای امروز فک کردم
چقدر کسل کننده بود
برگشتم صورت گرمم و روی بالشت سرد شده گذاشتم و چشمام گرم شد و خوابم برد
با حسه اینکه نمیتونم بچرخم از خواب بیدار شدم دیدم جیمین از پشت محکم بغلم کرده و خوابه
دستاش و باز کردم رفتم پایین
شاید بهتر باشه بهش یه فرصت بدم...یا یکم باهاش خوش برخورد باشم...؟!
اجوما: ...تو فکری؟
ا.ت:عاامممم...هیچی:)
اجوما:باشه ولی مشاوره خواستی بهم بگو:)))
ا.ت:مرسی...راستی چیپس داریم؟~_~
اجوما:یه فیلم طنز انتخاب کن تا من بیام...^_^
بدون جوابی پریدم رو مبل همزمان کنترلم پرید هوا
گرفتمش تلوزیونو روشن کردم و یه فیلمی که به نظر جالب میومد باز کردم
تیتراژش وقتی تموم شد اجوما با یه کاسه پره خوراکی اومد
داخلش بیوگلز چیپس نمکی و کچاپ با چیپلت بود
از ذوق زیاد بغلش کردم...!
بعد باهم شروع به دیدن و خوردن کردیم
فیلم قشنگی بود و هن عاشقانه بود هم طنر هم تخیلی:)
وسطای فیلم بود که یه بوی دودی میومد سرمو برگردوندم دیدم جیمین بالا سرم داره سیگار میکشه
یه تای ابرومو بالا دادمو نگاش کردم
سرش و آورد پایین و زل زد تو چشمام و سوالی نگام کرد...؟!
سیگار و از دستش کشیدم ک یهو ته مونده ی سیگار ریخت پشت دستم
آخم هوا رفت
جیمین خیلی هول شده بود
اجوما سرشو برگردوند سیگار و ازم گرفت انداخت رو میز دستمو گرفت و منو کشوند سمته آشپز خونه...!
دستمو برد زیره اب سرد
دستمو خشک کردم اجوما رفت بیرون منم برگشتم دیدم جیمین پشتمه...!
- ۳۹.۴k
- ۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط